واقعا گاهی تنها ارامشم پناه بردن به خداست.

آبدارچی مدرسه مون گاهی که چای میاره دفتر و می بینه کسی نیست،می شینه و دردودل میکنه
خانمِ خوبیه،با دوبچه تنهایی زندگیشو میگذرونه،بیشتراز هرچیزی از عزت نفسش خوشم میاد،خدمتکاره ولی واسه سالم زندگی کردن از نوع کارش خجالت نمیکشهولی زیربار حرف زورم نمیرهواسه همین حتی کارمندا هم گاهی بدشون نمیاد اذیتش کنن البته نه از عمد.خانم x به منو فائزه میگفت:کاش همه مثل شما بودن.منم گفتم شما که باشی مثل ما وجود داره ، خودتون خوبید.
چای که میاره اولین نفر منم واسه پذیرایی و قندون رو میز ماست یعنی منو فائزه و این باعث شده نه تنها بقیه باهاش بد تا کنن به منم تیکه بندازن!
چهارشنبه بود که دفتر کسی نبود،نشست و همینجوری که داشتم کارمو انجام می دادم حرف زد،منم کمی دلداری می دادم و امیدوارش میکردم،از خدا می گفتم و ازاینکه تا وقتی سالم زندگی میکنه پولش برکت داره.یهو همکارم رسید ،وقتی دید به محض ورودش خانم xحرفشو قطع کرد،چهرش وحشتناک شده بود.انگار شنیده بود چی میگفتیم که وقتی نشست گفت:رفته بودی پا منبرا.منم دوباره پرسیدم:چی؟اینبار تن صداش اومد پایین و منم وقتی متوجه شدم چی میگه فقط لبخند زدم لبخندی کهشاید اون معنیشو بهتر می فهمید.مدیر بالا یعنی مدیرِ پسرونه هم که روانشناسی خونده، وقتی اومد تو و متوجه شد خ x نشسته بود اونجا و داشت حرف میزد باهام،خیلی خوشش نیومد،خب روانشناسی خونده و قطعا شنونده بودنو دوست داره.منم حق دادم تو دلم ولی خب نمیتونم بگم بامن حرف نزن برو پیش خانم فلانی دردودل کن،دلم نمیاد.خلاصه از تیکه ایشونم محروم نشدم و گفت:اینجایی خانمx! دارم دنبالت میگردم،پس خانم پورابراهیم باهاتون حرف میزده،این دخترم که شیرین بیان،که سریع خانمxگفت:نه نه!بنده خدا من وقتشم گرفتم داشت کار میکرد همینجوری حرف میزدم باهاش،که طرفداریش به مزاج مدیرِ روانشناس خیلی خوش نیومد و لبخند زورکی تحویل داد،منم گفتم نه خانم x،من کارامو هم انجام دادم نگران نباشید.
خلاصه گاهی فکر میکنم دوست داشتنِ من توسط یه عده،خیلی برای عده ای دیگه خوشایند نیست،خدایا این حسِ بدِ گاه گاهی رو دورکن ازم،دوست ندارم بدبین بشم،محیطِ کار ِ اینجوری اذیتم میکنه،اینکه ناخواسته دلیلِ اذیتِ بقیه باشم!من واقعا نمیدونم چیکار  کنم!فقط میدونم کار خودمو میکنم و اصلاااا به بقیه کاری ندارم،اما نمیدونم چرا بقیه بهم کار دارن!

پ.ن:لازم به ذکره که:) سکوتم لازم بود وگرنه اگر برخوردی هرچند جزئی میشد  از جانب من، ممکن بود به ضررِ خانمx تموم بشه، اونوقت اون دیگه نمیتونست گاهی دردودل کنه،اینجور مواقع صبرم زیاده.یعنی تلاش میکنم صبرم بیشتر باشه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

معرفي کتاب هاي ايراني و خارجي !!!بـــــــدون شــــرح!!! خاطره های خوب و بقیه شون آموزش مدیریت ثبت ملاصدرا مبلمان اداری آریاکو ساعت هوشمند سامسونگ وکیل و مشاور حقوقی متخصص در دیوان عدالت اداری دینی سل یو