دختر مجرد ِ موفقی ِ، قبلا مدرسه با هم،همکار بودیم بعدش رفت و چسبید به دفتر بیمه خودش، درآمدش فوق العادست و الان یه ماشین توپ زیر پاشه و بسیار قدرتمند در زمینه اقتصادی،ارشد حقوق و بسیار خوش فکر.با هم در تماس بودیم و رفته رفته صمیمی شدیم ،جوری که کارای تبلیغاتیشو انجام می دادم و میگفت میخوام باشی کنارم،خلاصه موج مثبتش برام زیاد بود که تونستم دوست بمونم باهاش.امروز که تماس گرفت اگه هستی بیام خونه برات سالنامه بیارم، گفتم بیا هستم

اومد و منم رفتم دم در، اما واقعا نتونستم دعوتش نکنم به داخل،دلم میخواست ببینمش بیشتر،خلاصه بعد از سالها شاید 10سال که تو این شهریم برای اولین بار یه دوست رو دعوت کردم منزل!!!! مامانم تعجب کرده بود که چی شد که من کسی رو در این حد دوست داشتم که خواستم بیاد خونمون! فهمشو دوست دارم،از درکش خوشم میاد و این چیزی ِ که منو تحت تاثیر قرار میده، بلده چه جوری حرف بزنه چقدر صمیمی بشه و احترامو یادش نره!بهشم گفتم من اهل رفت و آمد با هر کسی نیستم ولی تو انقدر دوست داشتنی هستی که حالم کنارت خوبه.

موج مثبت و حس ششم چیزی ِ که در 90% مواقع بهم کمک کرده تو رفتار و برخوردم با بقیه.دوسش دارم چون خصلت ِ مردونه ای داره،خودشه اصلِ !و من نمیترسم از بودن درکنارشوقتی رسید خونه پیام داد که دلم واشد کنارت،چقدر مادرتو دوست داشتم معصومه.

خلاصه اینکه خوشحالم که من هنوز میتونم دوست داشته باشم و اعتماد کنم و این یعنی من مشکلی ندارم با آدم هایی که نابن.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ثبت شرکت کتابخانه روستای قایش آموزش نرم افزارهای برای تحلیل 09127424529 سایت آموزش کامپیوتر پاور پلی شهر حر | HOR.CITY سوالات استخدامی Tonya دانلود آهنگ جدید