اولین جلسه، استاد خوشنویسی نگاه به تمرینم کرد و مکث کرد ومکث کرد و مکث و بعد گفت:خیلی خوب می نویسی،زوده الان اینجوری نوشتن،احسنت.گفتم خداروشکر:)گفت: خیلی خداروشکر،خوشحالم، هنرجو چندساله دارم نمیتونه بنویسه، شما میتونید.
دارم فکر میکنم طفلی خودم،اینکه دوست دارم تو هر زمینه ای وارد بشم واقعا تقصیر خودم نیست! اینِ که تو هر راهی برم از پسش بر میام هرررر راااااااهی،چه منفی چه مثبت. خدایا ممنونم که کمکم میکنی مثبتو ادامه بدم و حواست بهم هست.
کاش مراقب باشیم،بلدیم خوش تیپ باشیم،بلدیم زیبا باشیم،بلدیم خوش رو باشیم،بلدیم توجه جلب کنیم،بلدیم مهربون باشیم،بلدیم بخونیم و و و باشه همشو بلد باشیم،ولی یادمون باشه همش لطف خداست،سپاسگزار باشیم، اینکه پراز توانایی هستیم مثل همینایی که گفتم، یادمون باشه نیتیش روهمراه نداشته باشیم و هر جایی این توانایی ها رو خرج نکنیم.
امیدوارم همیشه الطاف تو رو یادم بمونه خداجون، مدت هاست میترسم از اینکه یادم بره سرچشمه نعمتها رو وبد خرجش کنم،یا اینکه میترسم فقط نیمه خالی لیوان رو ببینم و یادم بره منم به اندازه خودم خوشبختم و باید حالم خوب باشه.
درباره این سایت